آیا بازی درمانی برای درمان کودک پرخاشگر تاثیر گذار است؟
فهرست مطالب
موثر ترین روش برای بازی درمانی برای درمان کودک پرخاشگر کدام است؟ اصلا آیا امکانپذیر می باشد؟ در این مقاله قصد داریم تا به طور کامل به این نوع روش درمانی کودکان بپردازیم. با محبوب ترین ها همراه باشید. فرايندهای درماني همواره بايد با مشقت و دشواري فراوان همراه باشند تا انسان تاثيرگذار بودن آنها را بپذيرد. دستكم درمورد بازيدرماني در كودكان اين موضوع واقعيت دارد زيرا بسياري از والدين تاثيرگذاري اين شيوه درماني را زير سوال ميبرند به اين دليل كه آن را به شكل بازي ميبينند نه درمان.
توماس کاسادو فرانکل درمانگر و روانشناس در توضیح بازیدرمانی و تاثیرات آن بر کودکان میگوید: واقعیت این است که بازیدرمانی تنها یک بازی نیست، شاید بیماران کوچک این سبک درمانی برخلاف دیگر درمانها اوقات خوشی را در جلسات درمانی سپری کنند اما در همین اوقات خوش نیز موضوعات زیادی را بیان کرده و شرح میدهند زیرا کودکان همیشه نمیتوانند احساسات خود را در قالب واژهها بیان کنند.
نحوه درمان متفاوت یک کودک پرخاشگر
کودکان از طریق بازی با جهان بیرون خود ارتباط برقرار میکنند، بازی کردن باعث میشود کودکان بتوانند برای مدتی کنترل جهانی را که تحت سلطه بزرگسالان است به دست بگیرند. در این جهان آزادانه احساسات خود را بازگو میکنند و این یعنی دسترسی به جهان درونی آنها. به این شکل میتوان به کودکان کمک کرد تا شیوههایی جایگزین برای مقابله با نگرانیهای خود بیابند.
بروز احساسات
کودک ۶ ساله ای را در نظر بگیرید که دائما شاهد خشونتهای خانگی بوده و در مدرسه رفتارهای پرخاشگرانهای از خود نشان میدهد. در مدرسه به او قلدر گفته میشود. زمانی که این کودک وارد جلسه بازی درمانی میشود با یک بغل ماشینهای مینیاتوری و یک کیسه مملو از عروسکهای کوچک وارد اتاق شده و در کسری از ثانیه اتاق را تبدیل به میدان جنگی میکند که در آن یک خانه عروسک مورد حمله و یورش قرار گرفته است. بازی و واقعیت تفاوت چندانی با هم ندارند.
در نگاه اول این کودک شاید موجودی پرخاشگر به نظر بیاید که از روی عصبانیت بازی میکند اما از نظر درمانگر او درحال بازگو کردن دنیایی پردرد است. کودک خود دردمند و آسیبپذیرش را به جلسه درمان میآورد و با قرار دادن درمانگر در جایگاه قربانی، جایگاه خود را در خانه به او میفهماند، یک قربانی.
کودک به درمانگر میفهماند که هرقدر تلاش کند، راه فراری از یورشی که به خانهاش، خانه عروسکی شده وجود ندارد و حتی نزدیکترین اعضای این خانه نیز قابل اعتماد نیستند. به این شکل درمانگر، درماندگی کودک که هر روز تجربه میکند را درک کرده و متوجه میشود خشمی که کودک در مدرسه از خود بروز میدهد واکنشی به درد و ترسی است که درون خود مخفی میکند. کودک ناتوان از بیان این احساسات در قالب واژهها، تنها در قالب بازی میتواند این احساسات را بروز دهد.
در مثالی دیگر، کودکی هشت ساله را تصور کنید که شدت اضطراب در او به اندازهای است که باعث خاموشی او شده است و این سکوت بر بدن او نیز تاثیر گذاشته و سیستم گوارشی او را مختل ساخته است.
زمانی که تلاش برای حرف زدن با این کودک به نتیجه نرسد، بازیدرمانی آغاز میشود و کودک بلافاصله به هر عروسک درون خانه یک شخصیت و صدا میدهد. والدین در این خانه عروسکی به سرعت سوار هواپیما شده و در جایی ناپدید میشوند و کودکان در خانه تنها میمانند. بررسی سابقه خانوادگی این کودک نشان میدهد مادر پس از آخرین زایمانش دوره درمانی بسیار شدیدی را تجربه کرده و پدر تجربه مهاجرتی بسیار ناخوشایندی داشته است و کودک نگران است آنها را از دست بدهد.
یافتن راهحل
برای کودک اول، پرخاشگر بودن در مدرسه تنها شیوه برای جلوگیری از قربانی شدن است اما زمانی که او از آسیبپذیری و قربانیبودنش جدا شود، فرصتی برای بروز دادن درد و ناراحتی زندگی خانوادگیاش را نخواهد داشت و درمانگر با درک این موضوع تلاش میکند از طریق بازی این بخشها را تحریک کند. برای مثال با استفاده از عروسکی به شکل یک تفنگدار در میانه حمله خونین کودک به خانه عروسکی، در برابر مهاجمان ایستاده و از عروسکهای دیگر (نماد خود کودک در زندگی حقیقی) دفاع میکند و آنها را از خانه بیرون میراند. به این شکل درمانگر با بخشی از جهان درون کودک ارتباط برقرار میکند که تشنه آرامش و امنیت است.
در مورد کودک دوم درمانگر با قرار دادن عروسکی در نقش خود کودک، با صدایی ساختگی نسبت به عدم وجود پدر و مادر ابراز نگرانی میکند و سپس در نقش کودک، احساسات نهفته او را در قالب واژهها بیان میکند تا کودک با آنها مواجه شود.
قدرت ترمیمی بالا
پیامی که کودک دوم از این تکنیک دریافت میکند این است که بیان ترسهای غیرقابل بیان هیچ اشکالی ندارد و بزرگسالانی حضور دارند تا این ترسها را شنیده و به تو کمک کنند. به این شکل علائم اضطراب به تدریج و با افزایش احساس امنیت در کودک از بین میرود.
کودک اول اما با تکنیک درمانی دفاعی این پیام را میگیرد که: برای ایمن بودن نیازی به حمله کردن نیست و میتوان با استفاده از واژهها از خود دفاع کرد. کودک درمییابد بدون پرخاشگری نیز میتواند اقتدار داشتهباشد و دعوا کردن در مدرسه راهحلی برای کاهش آسیبپذیری نیست، شاید راهی به جز دعوا کردن برای محافظت از خود وجود داشتهباشد.
بازیدرمانی به کودکان کمک میکند تا احساسات ناخوشایند خود را هضم کنند، به آنها کمک میکند تا شنیده شوند، دیده شوند و رفتار و اضطراب آنها را بهبود ببخشید. این تکنیک درمانی میتواند تاثیر ترمیمی بسیار عمیقی بر مشکلات کودکانه داشته باشد.
مطالب مرتبط: